andromeda

نجوم. ستاره شناسی. نجوم آماتوری. آسمان شب. ستارگان. سیارات. منجم. صورفلکی.منطقه البروج.رصد.انجمن.علم نجوم.گروههای نجومی.مسیه.

andromeda

نجوم. ستاره شناسی. نجوم آماتوری. آسمان شب. ستارگان. سیارات. منجم. صورفلکی.منطقه البروج.رصد.انجمن.علم نجوم.گروههای نجومی.مسیه.

دانشمندان در انتظار بازگشت کاوشگر تاریخ منظومه شمسی

آژانس فضایی آمریکا، ناسا، می گوید مطمئن است می تواند کپسول حاوی نمونه های جمع آوری شده از یک جرم دنباله دار (کامت) را ماه آینده به سلامت به زمین بنشاند.

ماموریت موسوم به "استارداست" (Stardust) تقریبا دو سال قبل مواد غبارآلود دنباله دار "وایلد-2" را به دام انداخت و محموله ارزشمند خود را قرار است روز 15 ژانویه به زمین بازگرداند.

کپسول حاوی نمونه ها با سرعتی که تاکنون برای اشیای مصنوع بشر سابقه نداشته وارد جو زمین خواهد شد و سپس برای فرودی نرم در صحرای یوتا تلاش خواهد کرد.

دانشمندان و مهندسان ناسا معتقدند که سیستم چتر فرود قادر به انجام فرودی موفق خواهد بود.

با این حال آنها مشکلاتی که گریبانگیر یک کاوشگر نمونه بردار دیگر به نام "جنسیس" (Genesis) شد را از یاد نخواهند برد. چترهای آن کاوشگر سال گذشته هنگام فرود باز نشد و به زمین سقوط کرد.

اعضای تیم "استارداست" روز چهارشنبه به خبرنگاران گفتند مطمئن هستند که آن حادثه تکرار نخواهد شد، با این حال خود را برای مقابله با هرگونه وضعیت اضطراری آماده کرده اند.

اد هرست، مدیر سیستم های استارداست، گفت: "ما از جنسیس درس های لازم را آموخته ایم و فرآیند نفس گیر و وسیعی را برای بررسی بازگشت کپسول استارداست طی کرده ایم."

"همیشه این خطر جزئی وجود دارد که یک جای کار هنگام بازگشت ایراد پیدا کند، اما به عقیده ما احتمال آن در حال حاضر خیلی کم است."

تام داکسبری، مدیر پروژه استارداست، افزود: "کپسول بازگشت خیلی کوچک اما بسیار سخت و مقاوم است. در صورت باز نشدن چتر یا فرودی دشوار، مطمئن هستیم می توانیم این ماموریت را با موفقیت تکمیل کنیم."

مناظر حیرت انگیز

کاوشگر استارداست از یک سفر 8/4 میلیارد کیلومتری در اطراف منظومه شمسی که هفت سال طول کشید به زمین بازمی گردد، سفری که نقطه اوج آن برخورد نزدیک با دنباله دار "81 پی/وایلد 2" در روز جمعه دوم ژانویه 2004 بود.

دنباله دار وایلد 2
استارداست 72 عکس از این دنباله دار تهیه کرد

کاوشگر در جریان عبور از کنار دنباله دار، بیش از 70 عکس از آن برداشت و انبوهی اطلاعات و داده ها را جمع آوری کرد که دانشمندان هنوز سرگرم مطالعه آنها هستند.

عکس های آن که در آن زمان بهترین تصاویر با نمای نزدیک از هسته یک دنباله دار بود اطلاعات تازه زیادی را آشکار می کرد.

آن تصاویر یک "کوه پرنده" آبله رو که گاز و غبار از آن فوران می کرد را نمایان می ساخت.

دان برانلی، محقق ارشد این پروژه گفت: "وقتی کاوشگر به دنباله دار رسید برای نخستین بار مشخصات باورنکردنی سطح آن مثل پرتگاه های تند، بلندی های لبه دار، قله های تیز و مشخصات زیادی دیگری را دیدیم و عجیب اینکه قبلا در هیچ یک از اجرام منظومه شمسی شاهد چنین مشخصاتی نبوده ایم."

استارداست از میان گاز و غبار برآمده از این جرم که همان دنباله آن است گذشت و ذرات آن را در ماده ای به نام "اروژل" (aerogel) به دام انداخت. چگالی اروژل بسیار کم است و 8/99 درصد آن از هوا تشکیل شده.

آن نمونه ها در یک کپسول جاسازی شد و همین محفظه است که کاوشگر استارداست در پرواز از کنار زمین پرتاب خواهد کرد.

'کتابخانه' فضایی

این کپسول 46 کیلوگرمی با سرعت 13 کیلومتر در ثانیه وارد اتمسفر خواهد شد و ردی روشن در آسمان شمال غربی آمریکا از خود به جا خواهد گذاشت.

سپس چترهای فرود باز شده و محفظه را به آرامی در یک پایگاه نیروی هوایی در ایالت یوتا بر زمین خواهد نشاند.

استارداست
استارداست از سفری هفت ساله در اطراف منظومه شمسی بازمی گردد

پژوهشگران انتظار دارند مطالعات آنها به روی نمونه هایی که در فاصله 389 میلیون کیلومتری زمین جمع آوری شده، به درک نحوه شکل گیری دنباله دارها و همچنین شناخت نخستین روزهای تاریخ منظومه شمسی کمک کند.

داده های شیمیایی و فیزیکی به دام افتاده در این ذرات می تواند حاوی مواد تشکیل دهنده سیارات باشد و نحوه تشکیل کرات را روشن کند.

دکتر برانلی گفت: "ماموریت ما استارداست (غبار ستارگان) نام دارد چون به اعتقاد ما برخی از ذرات موجود در این دنباله دار از خورشید و سیارات قدیمتی تر است، و در اطراف سایر ستارگان تشکیل شده است".

"ما از این دنباله دار به عنوان نوعی کتابخانه استفاده می کنیم. این جرم آسمانی مصالح ساختمانی منظومه شمسی را به دام انداخته، آنها را دور از خورشید در دمای پایین برای چهار و نیم میلیارد سال حفظ کرده و اکنون در فضا رها کرده است. ما آن مواد را دو سال و نیم قبل به تله انداختیم و ظرف دو هفته دیگر در یک صحرا فرود خواهند آمد."

واکنش به یک افتضاح خبری!

با ابتکار یک ایرانی در تهیه ، تنظیم و نشر اخبار علمی:
اینشتین دنباله درآورد
اینشتین وقتی هنوز دنباله نداشت در هیچ اثر علمی و غیر علمی اعم از کتاب، مجله، روزنامه، اینترنت و ... هیچ اثری از چنین معمایی وجود ندارد
یاوه، پیچ وخم های شگفت آوری دارد
حاشیه نشینان علم، خود را گالیله هایی می پندارند که دلیرانه با جزمیات علم معاصر به نبرد برخاسته اند و انقلاب علمی به پا کرده اند
010080.jpg
گروه دانش و فن آوری: اخبار ساعت 22:30، شبکه دوم سیما: کشف راز معمای مدال های اتمی آلبرت اینشتین، آن هم پس از نیم قرن، بهت و حیرت دانشمندان را برانگیخت. بهاره کمالی سروستانی، 25 ساله و دانش آموخته رشته مدیریت بازرگانی که تحقیق در زمینه علم شیمی را به خاطر علاقه پیگیری می کند، پس از سه سال تلاش پیگیر موفق شد مدال های اتمی مدنظر اینشتین را طراحی و توجیه کند. آلبرت اینشتین مدال های اتمی را به عنوان بنیادی ترین ذرات اتمی که در شیمی پایه نیز به عنوان نگه دارنده چهار ذره اصلی اتم محسوب می شود توجیه و بسیاری از خواص این ذرات را تشریح و همچنین کاربردهای آن را پیشگویی کرد. اینشتین در سال 1948 بر این باور بود که چون قدرت انرژی اتمی مهار نشده است، برای مهار شدن انرژی هسته ای نیاز به شناسایی ذارت نگه دارنده هسته اتم است. او معتقد بود می شود با مهار کردن انرژی هسته ای ماشین های پرنده ای طراحی کرد که در ارتفاع 30 متری سطح زمین بتوانند پرواز کنند. روزنامه دیلی نیوز چاپ آمریکا، با انتشار مقاله بهاره کمالی سروستانی در تاریخ دهم نوامبر (نوزدهم آبان ماه) نوشته است: دانشمندان آمریکایی که سال هاست درباره مدال های اتمی تحقیق کرده اند از این کشف به عنوان بزرگ ترین تحول قرن بیست و یکم و از خانم بهاره کمالی سروستانی به عنوان ستاره دنباله دار ذهن اینشتین در ایران، یاد کرده اند.

تحلیلش کن
حالا می خواهیم با اجازه دوستانمان در بخش های مختلف تهیه و تنظیم خبر در شبکه های گوناگون داخلی به تفسیر جملات بالا بپردازیم تا ذهن خواننده ناآگاه به اهمیت موضوع روشن شود.
معمای 50 ساله
کشف راز معمای مدال های اتمی اینشتین، آن هم پس از نیم قرن .
این جمله کاملا واضح است. ظاهرا آلبرت اینشتین نیم قرن پیش یک معما طراحی کرده و حالا پس از 50 سال از طرح آن، راز آن گشوده شده و معما حل شده. خب مبارک است. اما معما چه بوده؟ مدال های اتمی اینشتین معمایی که نه تنها در هیچ کدام از کتاب ها و مقاله های اینشتین حرفی از آن زده نشده، بلکه حتی هیچ دانشمندی هم سخنی یا حتی کلمه ای از آن نگفته و در هیچ  جا، هیچ مجله، هیچ کتاب، هیچ دایره المعارفی، هیچ… خبری و ردی از آن نیست. پس این معما از کجا آمده؟
اصل خبر را از شیراز فرستاده بودند و شاید چون در لهجه شیرازی مدار به فتح میم گاهی مدار به کسر میم تلفظ می شود، شاید دوستان تهرانی، در هنگام تحریر خبر، آن را اشتباها مدال شنیده اند. باز هم از مدارهای اتمی اینشتین در هیچ جا ذکری نشده نه مقاله، نه کتاب نه اینترنت و نه… شاید این لغت مدل بوده و بعد مدال شده. اما وقتی صدای دقیق فرد حل کننده معما را می شنویم مطمئن می شویم که حداقل مدل نبوده.
نکته دیگر این که آلبرت اینشتین دقیقا 50 سال پیش و در 76 سالگی مرد. خیلی خوب است که یک پیرمرد 76 ساله در آخرین روزهای عمرش معمای بزرگ قرن را طرح کرده و در حال انجام کار فکری و علمی بوده است.
کاش اینشتین مدیریت بازرگانی می خواند
...، 25 ساله و دانش آموخته رشته مدیریت بازرگانی که تحقیق در زمینه علم شیمی را به خاطر علاقه پیگیری می کند، پس از 3 سال تلاش پیگیر موفق شد...
این هم جمله بسیار جالبی است که جای تأمل بسیار دارد. به خصوص اگر کمی آشنایی با علوم روز داشته باشید می دانید که این روزها نظریه های علمی را نه تنها یک نفر و دو نفر بلکه یک تیم تحقیقاتی بزرگ که بعضا از پژوهشگران چندین دانشگاه تشکیل شده به انجام می رسانند. در پژوهش های نظری از این دست گاهی چند پروفسور تعداد زیادی پژوهشگر فوق دکترا و جماعت بسیار بیشتری از دانشجویان دکتری با هم کار می کنند تا این که سرانجام به نتیجه برسند. کافی است به مقالات چاپ شده در مجله  های معتبر علمی مراجعه کنید و اسامی نویسندگان را زیر عنوان مقاله ببینید.
حتی بعضی از پژوهش ها ممکن است چندین سال و حتی چندین دهه طول بکشد. مثل همین نظریه وحدت نیروها که اینشتین آن را مطرح کرد و نتوانست به نتیجه برساند. واینبرگ، عبدالسلام و گلاشو در دهه 60 و 70 تنها نیروهای الکتریکی و هسته ای ضعیف را و بعد از آن پولیتزر و دیگران در دهه 80 نیروی هسته ای قوی را با آن ها یکی کردند. بعد از گذشت 70 سال از شروع حل مسأله، و گذشت میلیون ها نفر ـ ساعت کار هنوز در حل اساسی ترین قسمت مسأله یعنی نیروی گرانش مانده ایم. جالب این است که اگر بخواهیم کوچک ترین قدمی برای پیشبرد تحقیقات در راستای نیل به این هدف برداریم باید حداقل 8 تا 10 سال تحصیلات پیشرفته دانشگاهی در این زمینه را طی کنیم تا تازه بفهمیم بقیه در نیروی هسته ای ضعیف یا هسته ای قوی چه کرده اند یا داخل هسته اتم چه می گذرد. تازه مساله اصلا ربطی هم به شیمی ندارد. گویا تقسیم بندی علوم هم جابه جا شده و چون اسم اتم در این خبر ذکر شده، گمان این رفته که پس مربوط به علم شیمی است. ای کاش اینشتین و بسیار از بزرگان سال ها عمرشان را صرف مطالعه فیزیک نمی کردند و مدیریت بازرگانی می خواندند شاید مسائل اساسی فیزیک به جای 50 سال و 100 سال، در عرض 2 یا 3 سال و با کار یک نفره حل می شد.
مدل غیراستاندارد ذرات بنیادی
اینشتین مدال های اتمی را به عنوان بنیادی ترین ذارت اتمی که به عنوان نگه دارنده چهار ذره اصلی اتم محسوب می شوند توجیه کرد…
در مدل استاندارد ذرات بنیادی، این ذرات به دو دسته اصلی تقسیم می شوند، یکی فرمیون ها که آمار فرمی ـ دیراک بر آن ها حاکم است و از اصل طرد پائولی تبعیت می کنند و تشکیل دهنده ماده هستند و دیگری بوزون ها که آمار اینشتین بر آن ها حاکم است و حامل نیروهای چهارگانه طبیعت هستند. فرمیون  ها خودشان دو دسته اند کوارک  ها و لپتون ها که بر حسب جرمشان طبقه بندی می شوند. اتم ها در حالت طبیعی از پروتون و نوترون در هسته و الکترون ها که در اطراف هسته قرار دارند تشکیل شده اند. پروتون ها و نوترون ها از کوارک تشکیل شده اند.اتم ها هم از برهمکنش الکترومغناطیسی پروتون ها در هسته (با بار مثبت) و الکترون ها در اطراف آن (با بار منفی) تشکیل می شوند. در برهم کنش های الکترومغناطیسی هم، فوتون ها حامل نیرو هستند و الکترون ها را در کار هسته نگه می دارند. این ها همه واضح و روشن است و نه تنها سال  هاست که کشف شده بلکه به خاطر آن ها جایزه نوبل هم داده اند که آخرین آن ها جایزه نوبل سال 2004 به پولیتزر و دیگران بود.
اینشتین حواس پرت
در سال 1948، اینشتین بر این باور بود که چون قدرت انرژی اتمی مهار نشده است...
افسوس، اینشتین که در سال 1942 به روزولت نامه نوشته بود که بمب اتمی بهتر است ساخته شود چون از تمام تحقیقات فرمی و زیلارد در دانشگاه شیکاگو باخبر بوده، چطور نمی دانسته که فرمی توانسته پیش از آن قدرت انرژی اتمی را مهار و کنترل کند. واقعا او بعد از 6 سال همه قضیه بمب اتم را فراموش کرده بود، عجیب است. اما عجیب تر این که با وجود آن که کتاب ها و آثار اینشتین اکثرا منتشر شده، اما این باور او پیش از اعلام از تلویزیون در جای دیگری دیده یا شنیده نشده بود.
اینشتین در اوج آسمان ها
اینشتین معتقد بود می شود با مهار انرژی هسته ای ماشین های پرنده ای طراحی کرد که در ارتفاع 30 متری زمین بتوانند پرواز کنند.
در زمان اینشتین ماشین هایی بود که با مهار انرژی الکترومغناطیسی (واکنش های گرمایی که در موتور بنزینی احتراق داخلی انجام می شود) تا 3000 متر هم پرواز می کردند یعنی همان هواپیما. دیگر چه برسد به انرژی هسته ای که اینشتین بیشتر از هر کس دیگری از قدرت آن مطلع بود. 30 متر!
روزنامه روزنامه
روزنامه  دیلی نیوز چاپ آمریکا...
خواننده آگاه به زبان انگلیسی می داند که دیلی یا دیلی نیوز یعنی همان روزنامه یعنی یکی خواسته اسم روزنامه اش را بگذارد روزنامه . خب ایرادی ندارد. اما هر چه در اینترنت جست وجو می  کنید، اثری از روزنامه روزنامه نمی یابید. قوی ترین موتور های جست وجوی اینترنتی هم نزدیک ترین اسمی را که پیدا می کنند، LA DailyNews و
Ny DailyNews است که به ترتیب یعنی روزنامه لس آنجلس و روزنامه نیویورک. ما که چیزی از این روزنامه  روزنامه پیدا نکردیم که شبیه لوگو روزنامه ای باشد که در تلویزیون دیدیم.
همه خوابند
انتشار مقاله ای در دهم نوامبر (نوزدهم آبان ماه)...
در حالی که این مقاله در دهم نوامبر در روزنامه معتبر روزنامه یا همان دیلی نیوز چاپ شده، در هیچ جای دیگری خبری از آن نیست. نه از مجله های بسیار معتبر علمی و نه از مجله های ISI و نه حتی از مجله های علمی عامه که خودم شخصا در دو ماه اخیر اکثر آن ها مثل New Scientist، Focus، Nature، American Scientific و... را دقیق ورق زده ام، بیچاره این مقامات علمی کشور که این همه سفارش می کنند که فقط مقالات چاپ شده در مجله های فهرست ISI پذیرفته است، اما بزرگ ترین معمای قرن را نه در یک مجله ISI و نه حتی در یک مجله علمی عامه فهم هم نمی توان یافت و باید برای پیدا کردن آن سراغ روزنامه روزنامه رفت.

در پایان از همه علاقه مندان به علم و پیشرفت علمی کشور می خواهیم که نام و نام خانوادگی ستاره دنباله ذهن اینشتین در ایران را با هر املایی که خواستند، در اینترنت جست و جو کنند تا اگر چیزی از ستاره شهیر تازه طلوع کرده آسمان دانش شرق یافتند، ما را هم بی نصیب نگذارند چون ما که چیزی پیدا نکردیم. نقطه شروع هم می تواند همان جایی باشد که ادعا کردند که صحت مقاله را پذیرفته یعنی انجمن شیمی آمریکا با آدرس اینترنتی:www.acs.org

توهم انقلاب علمی
مریم جعفراقدمی: بانوی خلاق ایرانی موفق به حل معمای مدال های اتمی اینشتین شد. این تیتر خبری است که تقریبا در تمام بخش های خبری سیما در روز دوشنبه اعلام شد. شرح خبر هم که یک گزارش ارسالی از شیراز بود ادعا داشت یک جوان ایرانی توانسته این مسأله را بعد از نیم قرن حل کند و انجمن شیمی آمریکا راه حل او را قبول کرده است. متن خبر آن قدر غلط دارد که هر شیمی یا فیزیک خوانده ای همان دم می فهمد که باز هم از آن خبرهای عجیب و غریب است. جایی که مدار به مدال تبدیل شده، می شود شک کرد که باقی کار هم می لنگد. گویا باز هم داستانی شبیه آن قضیه معروف عدد پی (که هموطنی ادعا کرده بود 15/3 است) خبرنگاران غیر متخصص را فریب داده است.در دنیای علم رسم بر این است که هر پژوهشگر و دانشمندی نتایج مطالعات و پژوهش هایش را به صورت مقاله برای چاپ در مجلات تخصصی آن رشته می فرستد. آن مجله هم مقاله را قبل از چاپ برای چند متخصص در همان رشته می فرستد تا داوری کنند. بعد از طی مراحل داوری است که مقاله چاپ می شود. با این حال چاپ شدن یک مقاله در یک مجله تخصصی درست بودن هم به معنی آن پژوهش علمی نیست. هدف از چاپ مقالات اطلاع نتایج تحقیقات به دیگر دانشمندان متخصص در آن رشته است و هر کدام از این متخصصین می توانند آن نتایج را بررسی و نقد کنند و حتی با استدلال های معتبر نشان دهند که آن کار غلط است. بنابراین مصاحبه یا گزارش یک روزنامه عمومی هیچ گاه تأییدی برای یک کار علمی به حساب نمی آید. مشکل چنین مواردی در محتوای آن ها نیست، مشکل در این جاست که ساختار علمی ندارند. در واقع هر جوان نخبه  ای می تواند نتیجه تحقیقات و مطالعاتش را برای مجلات تخصصی رشته خود بفرستند و اگر کمترین استانداردها را رعایت کرده باشد، آن مقاله چاپ خواهد شد. از آن به بعد است که باید به دنبال بازتاب های آن پژوهش در مجامع علمی باشد. ضمن اینکه برخلاف گفته این دانشمند جوان لازم نیست کسی صورت مسأله یا معمای علمی را مثلا از انجمن شیمی آمریکا بگیرد، اگر مسأله ای پنجاه سال بدون جواب مانده باشد حتما امروز در تمام کتاب های درسی تخصصی آن رشته اشاره ای به آن شده است. مگر این که آن محقق کتاب ها و مقاله های کلاسیک مربوط به رشته خودش را هم نخوانده باشد. نکته جالب در این خبر اشاره به تأیید یک دانشمند آمریکایی است. تنها نکته مهم در مورد این دانشمند خارجی این است که دو بار در عمرش اینشتین را دیده است. انگار تأکید بر این نکته باعث می شود مخاطب بیشتر تحت تاثیر قرار گیرد. بله، مخاطب، زیرا چنین مواردی تنها برای جلب نظر افکار عمومی و نه برای جوامع علمی مطرح می شوند. برای همین است که مغلطه هایی مانند مرجع معتبر یعنی استناد به سخنان و تأیید بزرگان در چنین مواردی زیاد است. این  یکی از مشخصات مهم شبه انقلابی های علمی است. اینکه دیگران مسخره شان می کنند و تنها عده معدودی حرف آن ها را جدی می گیرند. شبه انقلابی های علمی عموما از تصورات نادرست جامعه از علم و فعالیت علمی بهره می گیرند. تصوری که مبنایش روایت های نادرستی از تاریخ علم است. مثل این که نیوتن با سقوط یک سیب قانون جاذبه عمومی را کشف کرد یا اینشتین یک کارمند ساده اداره ثبت اختراعات بود و نظریه نسبیت ناگهان بر او نازل شد. در هیچ یک از این روایت ها به سابقه فعالیت علمی دانشمندان بزرگ اشاره ای نمی شود. برای همین است که برای جامعه عجیب نیست اگر کسی بدون سابقه پژوهش علمی بتواند علم را زیر و رو کند. جالب است که این انقلابیون می خواهند همه مشکلات علم را یک جا حل کنند و حتی مشکلات شبه علم را. برای همین است که در این خبر به ساخت ماشین های پرنده و حل معمای مثلث برمودا اشاره می شود. این گونه موارد جدید نیستند و در همه جای دنیا یک چنین افرادی پیدا می شوند. کسانی که هنوز ادعا می کنند زمین تخت است یا توانایی های فراروانشناسی دارند یا تمدن امروزی را فضانوردان باستان در زمین به یادگار گذاشته اند و در تمام این موارد بر علمی بودن ادعاهای خود تأکید دارند. زیرا علم را نه به عنوان یک روش برای کشف طبیعت بلکه به عنوان ارزشی تلقی می کنند که با نزدیک شدنشان به آن می توانند ادعایشان را به کرسی بنشانند. مشکل در تصور نادرست جامعه از علم است. تصحیح این تصور وظیفه مشترک رسانه ها و دانش پیشه هاست. اگر رسانه ای قبل از انتشار چنین اخباری با متخصص آن رشته مشورت کند، هیچ گاه این قضایا پیش نمی آید.

افسوس بر پژوهشگاه دانش های بنیادی!
مهدی صارمی فر: واقعا کلافه کننده است. بیشتر از 500 جلد کتاب تخصصی فیزیک و شیمی اعم از اصل و افست و کپی توی قفسه کتابخانه ات باشد و بعد از چند ساعت جست وجو توی فهرست و ایندکس آن ها اثری از بزرگ ترین مسأله قرن بیست  و یکم نباشد. مگر می شود در کتاب هایی که نویسندگانش فاینمن و شویینگر و لاندا و دیراک و بور و هاوکینگ و... بوده اند اثری از معمای مدال های اتمی اینشتین نباشد. حیف این همه پول که صرف خریدن کتاب های اینشتین کردم. خودش هم یک کلمه توی هیچ کدامشان حرفی از بزرگ ترین معمایش نزده. افسوس می خورم بر خودم که توی زیرزمین نمور کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف، مدت ها وقتم را دنبال پیدا کردن ترجمه انگلیسی مقالات اینشتین لای آرشیو مجلات صرف کردم، ولی مقاله اصلی را که تویش معمای بزرگ قرن را گفته بود پیدا نکردم. نه توی کتاب هایم اثری است و نه توی مقاله هایم. حیف این همه پول کتاب، حیف این همه تونر پرینتر. حیف آن همه کارت اینترنت که صرف دانلود کردن مقاله های فیزیک می کردم و می کنم! به کتابخانه مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات (پژوهشگاه دانش های بنیادی) می روم. محض اطلاع باید بگویم که این جا غنی ترین کتابخانه علمی کشور در زمینه علوم محض (دانش های بنیادی) است. هزاران جلد کتاب که تمام موضوعات علوم محض را پوشش داده اند، به علاوه سریع ترین باند اینترنت کشور که البته به تمام مجلات علمی دنیا هم دسترسی دارد. به قسمت جست وجوی کامپیوتری کتاب ها می روم اما در کمال تعجب، می بینم که در یکی از به اصطلاح غنی ترین منابع علمی کشور هیچ اثری از مدال های اتمی اینشتین نیست. حیف این همه فضا و این همه پول که بابت این کتاب ها داده شده است. به قسمت جست وجوی اینترنتی می روم. در آن جا حتما در یکی از مجلات علمی دنیا چیزی پیدا می شود. می گردم. Physical Review، Nature و... این همه مجله معروف و سالی چند هزار دلار که صرف اشتراک اینترنتی آن ها شده. واقعا حیرت انگیز است. مگر می شود در آن ها از مهم ترین مسأله قرن چیزی گفته نشده باشد. پس اینشتین این مسأله را در کجا نوشته بوده که نه توی کتاب هایش خبری از آن است و نه توی مقاله هایش و نه توی کتاب ها و مقاله های دیگران، واقعا افسوس خوردم از این که هر سال این همه پول صرف نگهداری و تجهیز چنین مرکزی می شود و بعد حتی در یکی از کتاب های آن جا هم اثری از معمای مدال های اتمی اینشتین نیست، واقعا افسوس بر این پژوهشگاه دانش های بنیادی. کتاب خانه این جا که نداشته باشد دیگر وای به حال کتابخانه دانشگاه. افسوس بر این دانشگاه. افسوس بر من که گرایشم در تحصیلات تکمیلی گرانش و ذرات بنیادی است، اما نمی دانستم که معمای مدال های اتمی اینشتین می تواند من را 30 متر از زمین بلند کند. وای بر من و امثال من که عمرمان را در دانشگاه داریم تلف می کنیم و فیزیک و شیمی و ریاضی و... می خوانیم اما نمی دانیم که درون اتم 4 تا ذره بنیادی هست. (خوب شد که مجری اخبار تلویزیون مرا از این جهل درآورد وگرنه کی و کجا می توانستم از حقیقت مطلع شوم؟) حیف آن همه وقتی که سر کلاس ذرات بنیادی گلشنی و ذرات بنیادی پیشرفته اردلان تلف کردم. افسوس بر من که دارم نظریه میدان های کوانتومی می خوانم، اما نمی دانم که توی اتم 4 ذره بنیادی است. افسوس بر دوستانم که در دانشگاه صنعتی شریف نشسته اند و نمی دانند که حالا با کشف راز معمای مدال های اتمی اینشتین می توانند 30 متر بپرند. افسوس بر آن همه از دوستانم که با مدال های رنگارنگ المپیادهای جهانی شیمی و فیزیک رفتند و نمادند تا از بزرگ ترین کشف قرن مطلع شوند. افسوس بر پژوهشگاه دانش های بنیادی که آن همه خرج کتاب و مجله های بزرگ علمی می کند آن وقت روزنامه دیلی نیوز را مشترک نیست.
واقعا افسوس!
منبع : روزنامه همشهری

بره‌ای انسان نما از شکم گوسفندی در بروجرد خارج شد!

 


30 آبان - ایرنا، مسوول اداره دامپزشکی بروجرد گفت: بره‌ای با چهره‌ای انسان نما از شکم گوسفندی در حین کشتار دراین شهرستان خارج شد.

"محمدرضا جباری" روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این بره که در حین کشتار درکشتارگاه صنعتی بروجرد مشاهده شده است، فاقد پوزه بوده و از نظر ترتیب قرار گرفتن گوش و چشمها همانند انسان می‌باشد.



وی تصریح کرد: این گونه پدیده‌های نادر به دلایلی از جمله جهش ژنتیکی، هم خون بودن، خوردن علفهای سمی در هنگام تشکیل نطفه و همچنین تزریق داروهای شیمیایی ایجاد می‌شوند.
جباری اضافه کرد: طی سالهای گذشته نیز حدود پنج مورد تولد حیوانات اهلی به صورت استثنایی و غیر طبیعی از جمله تولد گوساله دوسر، تولد گوساله هشت پا و همچنین چسبیده بودن دو گوساله از ناحیه سر در بروجرد مشاهده شده است.

براساس آمار موجود روزانه ‪ ۴۵۰‬راس گوسفند وبز و ‪ ۴۰‬راس گاو در کشتارگاه صنعتی بروجرد کشتار می‌شود.

کاوشگران نور جایزه نوبل گرفتند

جایزه نوبل سال 2005 در رشته فیزیک نصیب دو فیزیکدان آمریکایی و یک فیزیکدان آلمانی شد که همگی پژوهشگران رشته اپتیک (فیزیک نور) هستند.
از راست به چپ: روی گلوبر، تئودور هانش و جان هال

از راست به چپ: روی گلوبر، تئودور هانش و جان هال
فرهنگستان علوم سوئد نیمی از جایزه نوبل فیزیک را میان جان هال از دانشگاه کلرادو در آمریکا و تئودور هانش از مؤسسه ماکس پلانک در آلمان تقسیم کرده است که برای یافتن روشی جهت اندازه گیری دقیق طول امواج نور تلاش کرده اند.

نیم دیگر جایزه نوبل نیز به روی گلوبر از دانشگاه هاروارد در آمریکا تعلق یافته که با کاربرد فیزیک کوانتوم مدرن در مطالعه پرتوهای نوری دستاوردهایی در پیشبرد فناوری لیزر، ساعتهای اپتیکی و ردیابی و ناوبری داشته است.

روشی که جان هال و تئودور هانش ابداع کرده اند امکان مرتبط ساختن امواج مایکروویو را با امواج نور فراهم می آورد و دروازه تازه ای بسوی دنیای اندازه گیریهای دقیق باز می کند که از جمله ساخت ابزارهایی را ممکن می سازد که بتوانند به همان آسانی و دقت که می توان طول موجهای رادیویی را اندازه گرفت، طول امواج نور را به طور دقیق اندازه گیری کنند.

از سوی دیگر، روی گلوبر پیوستگی امواج نوری را محور مطالعات خود قرار داده است، یعنی مطالعه روی امواجی که نقاط اوج و حضیض هر دوره (پریود) آنها در امتداد خطی راست قرار دارد و در واقع وارد حیطه فیزیک کوانتوم شده است که در آن رخدادهای فیزیکی نتیجه احتمالاتند.

از میان 176 فیزیکدانی که تاکنون برنده جایزه نوبل شده اند اغلب آنان آمریکایی بوده اند و تئودور هانش، بیست و دومین آلمانی است که برنده جایزه نوبل فیزیک می شود.

۰۰۰

سلام
من مدتی رو نمی تونستم بیام اینجا و اینجا رو آبدیت کنم چون اینجا فیلتر بود و من خودمم نمی تونستم وبلاگم رو ببینم .
به هر حال از همه دوستانی که قدم رنجه کردن و اینجا تشریف آوردن ممنونم و امیدوارم که این مشکل دوباره پیش نیاد و بتونم دوباره اینجا رو زود به زود آبدیت کنم .
پس فعلا خداحافظ

فضاپیمای بادبانی 'احتمالا از دست رفته است'

حامیان مالی یک فضاپیمای آزمایشی که قرار بود با استفاده از نور خورشید در فضا به حرکت درآید اذعان کرده اند که این کاوشگر احتمالا گم شده است.

کازموس-1، عکس از انجمن سیاره ای
کازموس یک قرار بود از فوتون های خورشیدی به عنوان نیروی محرکه استفاده کند

ایستگاه های زمینی پس از پرتاب این فضاپیما آنچه را علائم رادیویی این کاوشگر به نظر می رسید ردیابی کردند، و مسوولان پروژه می گویند دریافت این امواج هنوز برای آنها یک معماست.

این فضاپیما موسوم به "کازموس-1" روز سه شنبه به وسیله یک فروند موشک از یک زیردریایی روسی به سوی مدار زمین پرتاب شد.

مقام های روسیه گفتند که موشک حامل کازموس-1 در نخستین مرحله پرتاب پس از آتش گشودن از کار افتاد.

علیرغم اعلامیه های نیروی دریایی و سازمان فضانوردی روسیه دایر بر از دست رفتن فضاپیما، تیم کازموس-1 در طول روز سه شنبه هنوز به موفقیت پرتاب امیدوار بودند.

با این حال این امیدها اکنون نقش بر آب شده است. حامیان مالی این ماموریت که گروهی به نام "انجمن سیاره ای" در پاسادینای کالیفرنیاست طی بیانیه ای پذیرفت که نتیجه گیری مقام های روسیه احتمالا درست است.

اما افزود که "نشانه های ضد و نقیضی در اطلاعاتی که توسط سایر منابع دریافت شده به چشم می خورد."

آنچه به نظر می رسید علائم رادیویی این فضاپیما باشد روز سه شنبه توسط سه ایستگاه زمینی دریافت شده بود.

یک سخنگوی آژانس فضایی روسیه گفت که تقویت کننده راکت "وولنا" که حامل کازموس-1 بود 83 ثانیه پس از پرتاب از کار افتاد.

وزارت دفاع روسیه برنامه ای را برای کشف قطعات احتمالی این فضاپیما به اجرا گذاشته است.

هدف از طراحی این فضاپیما بررسی امکان استفاده از نور خورشید به عنوان نیروی محرکه فضاپیماهای آینده بود.

قرار بود این بادبان ها ذرات نور خورشید یا همان فوتون ها را منعکس کرده و فضاپیما را در جهت خلاف تابش نور به حرت در آورند.

در صورتیکه این فضا پیما در مدار مورد نظر قرار می گرفت، هشت آینه پره ای آن در دایره ای به قطر 30 متر گشوده می شد و مانند بادبان های یک کشتی، سفینه را به حرکت در می آورد.

سازندگان در نظر داشتند نشان دهند که در ماموریت های فضایی به نقاط دوردست منظومه شمسی نیازی به استفاده از سوخت های پرهزینه نیست.

ساخت این ماهواره با هزینه نسبتا اندک چهار میلیون دلار انجام گرفت و "انجمن سیاره ای" که در شهر پاسادینای کالیفرنیا مستقر است هزینه ساخت و پرتاب آن را تامین کرد.

آژانس های فضایی آمریکا، اروپا، روسیه و ژاپن نیز برنامه هایی برای ساخت فضاپیماهای مجهز به بادبان های خورشیدی در دست تهیه دارند.

به گفته دانشمندان، شتاب ناشی از برخورد ذرات نور خورشید خیلی کم خواهد بود اما مزیت بادبان خورشیدی در مقایسه با نیروی رانش شیمیایی (سوختی) این است که شتاب فضاپیما به طور مداوم افزایش می یابد.

به دلیل اینکه فضاپیمای مجهز به بادبان های خورشیدی نیازی به حمل سوخت ندارد، دانشمندان انتظار دارند از آن در پرتاب سفینه به سوی سیاره های دوردست منظومه شمسی استفاده کنند.

منطقی که تکنیک را هوشمند کرد

پروفسور لطفی زاده، دانشمند ایرانی تبار و مبدع منطق فازی، روز سه شنبه سوم می 2005 به دعوت کانون مهندسین و متخصصین ایرانی در آلمان و دانشگاه فنی برلین، با حضور رئیس دانشگاه (کورت کوتسلر) و معاون ارشد علمی اش، در سالن EB 301 (ساختمان تاریخی دانشگاه) پس از امضای کتابچه طلای یادبود، نام خود را در کنار بزرگان علم و صنعت دنیا به ثبت رساند.

پرفسور لطفی زاده در برلین - عکس از پیام یزدیان
پرفسور لطفی زاده با ابداع منطق فازی نظام منطق دوگانه بین ارسطویی را دگرگون کرد

همه لوازم پیرامون ما که آسایش را برایمان معنا می کند و تکنیک "اتومات" و "هوش مصنوعی" را در بطن خود دارد از ابداع پروفسور لطفی زاده نشان دارد.

پروفسور "لطفی زاده" که در جهان علم به پروفسور "زاده" مشهور است، مخترع منطق علمی نوین "فازی" است، که جهان صنعت را دگرگون کرد.

امروزه هیچ دستگاه الکترونیکی، از جمله وسایل خانگی بدون این منطق در ساختار خود ساخته نمی شوند. با منطق فازی پروفسور لطفی زاده، ابزار هوشمند می شوند و توانایی محاسبه در آنان نهادینه می شود.

از شوروی به تهران، از تهران به آمریکا

او در سال 1921 در شهر باکو در جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. پدرش یک ژورنالیست ایرانی بود که در آن زمان به دلایل شغلی در باکو بسر می برد و مادرش یک پزشک روس بود.

وی ده ساله بود که در اثر قحطی و گرسنگی سراسری پدید آمده در سال 1931، به اتفاق خانواده به وطن پدری اش ایران بازگشت. لطفی زاده در دبیرستان البرز تهران، تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و در امتحانات کنکور سراسری، مقام دوم را کسب نمود. در سال 1942 رشته الکترونیک دانشگاه تهران را با موفقیت به پایان رساند و در طی جنگ دوم جهانی برای ادامه تحصیلات به آمریکا رفت.

او در سال 1946 موفق به اخذ مدرک لیسانس از دانشگاه ماساچوست شد. در سال 1949 به دریافت مدرک دکترا از دانشگاه کلمبیا نائل شد و در همین دانشگاه با تدریس در زمینه "تئوری سیستم ها" کارش را آغاز کرد. او در سال 1959 به برکلی رفت تا به تدریس الکتروتکنیک بپردازد و در سال 1963 ابتدا در رشته الکتروتکنیک و پس از آن در رشته علوم کامپیوتر کرسی استادی گرفت.

لطفی زاده به طور رسمی از سال 1991 بازنشسته شده است، وی مقیم سانفرانسیسکو است و در آنجا به پروفسور "زاده" مشهور است. لطفی زاده به هنگام فراغت به سرگرمی محبوبش عکاسی می پردازد. او عاشق عکاسی است و تاکنون شخصیت های معروفی همچون روسای جمهور آمریکا، ترومن و نیکسون، رو به دوربین وی لبخند زده اند.

سرگرمی دیگر لطفی زاده "HI FI" است. او در اتاق نشیمن خود بیست و هشت بلندگوی حساس تعبیه نموده تا به موسیقی کلاسیک با کیفیت بالا گوش کند.

پروفسور لطفی زاده دارای بیست و سه دکترای افتخاری از دانشگاه های معتبر دنیاست، بیش از دویست مقاله علمی را به تنهایی در کارنامه علمی خود دارد و در هیئت تحریریه پنجاه مجله علمی دنیا مقام "مشاور" را داراست.

تئوری منطق فازی در یک نگاه

بر خلاف آموزش سنتی در ریاضی، او منطق انسانی و زبان طبیعت را وارد ریاضی کرد. شاید بتوان با دو رنگ سیاه و سفید مثال بهتری ارائه داد. اگر در ریاضی، دو رنگ سیاه و سفید را صفر و یک تصور کنیم، منطق ریاضی، طیفی به جز این دو رنگ سفید و سیاه نمی بیند و نمی شناسد. ولی در مجموعه های نامعین منطق فازی، بین سیاه و سفید مجموعه ای از طیف های خاکستری هم لحاظ می شود و به این طریق فصل مشترک ساده ای بین انسان و کامپیوتر بوجود می آید.

این منطق حدود چهل سال پیش در آمریکا توسط لطفی زاده پایه ریزی شد. و برای اولین بار در سال 1974 در اروپا برای تنظیم دستگاه تولید بخار، در یک نیروگاه کاربرد عملی پیدا کرد. با پیشرفت چشمگیر ژاپن در عرصه وسایل الکترونیکی، در سال 1990 کلمه "فازی" در آن کشور به عنوان "کلمه سال" شناخته شد.

سخنرانی لطفی زاده در دانشگاه صنعتی برلین

دعوت نامه رئیس دانشگاه صنعتی دانشگاه برلین به اشکال مختلف در میان دانشجویان و مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی به چشم می خورد. کاغذهای زرد رنگ در قطع کوچک در میان دانشجویان دست به دست می گشت و وعده دیدار با دانشمند بزرگی را می داد.

در قسمتی از دعوت نامه نوشته شده : "بانی تئوری منطق فازی به برلین می آید: پروفسور لطفی زاده درباره تئوری جهانی خود که در سال 1965 تدوین شده و کاربرد جهانی آن در اتومبیل، موبایل، لباس شویی و غیره، و در خطوط متعدد تولید، و روش های متدیک دیگری که امروزه در امور اعتباری و نرم افزارهایی که به این سیاق کار می کنند سخنرانی خواهد کرد."

پیش از برپایی سخنرانی، رادیوها و روزنامه های مختلف و از جمله انجمن مهندسین آلمان سئوالات خود را با لطفی زاده مطرح کردند. خبرنگاری که میکروفن حساسی در دست داشت، از کاربرد منطق فازی در تکنیک امروزی پرسید؛ پروفسور لطفی زاده به میکروفن خبرنگار اشاره کرد و گفت: "اتفاقأ این حساسیتی که در میکروفن شما بکار گرفته شده تا صدای موضعی را تشخیص دهد و صدای محیط پیرامون را منعکس نکند، نظام منطق فازی را در خود مستتر دارد."

رئیس دانشگاه در اتاق ویژه مهمانان، ضمن خوشامد به لطفی زاده گفت: "من ریاضی دان هستم، و از زمانی که با ریاضیات مأنوسم با اسم و رسم شما هم آشنایی دارم، و از پروفسور کنعانی رئیس کانون مهندسین و متخصصین ایرانی در آلمان، کمال تشکر را دارم که فرصت دیدار با ایشان را بوجود آورد."

پس از آن از طرف ریاست دانشگاه، از پروفسور لطفی زاده دعوت شد تا در دفتر یادبود طلایی دانشگاه که یادگار مخترعین بزرگ از جمله اولین مخترع کامپیوتر (کنراد سوزه) را در خود دارد، نام خود را ثبت کند. و به رسم یادبود کتاب زیبایی که دانشگاه فنی برلین به مناسبت یکصد و بیست و پنج سالگی تاسیس این دانشگاه منتشر شده بود با عنوان "بزرگانی که ما بر دوش آنان ایستاده ایم" به آقایان لطفی زاده و ناصر کنعانی اهدا گردید.

پس از آن ناصر کنعانی به زبان انگلیسی به معرفی لطفی زاده پرداخت. سپس مبتکر منطق فازی سخنرانی خود را در باره پیدایش منطق فازی و گفتاری پیرامون نظرات مخالف و موافق آن و تکمیل و پیشرفت روز افزون این تئوری به مدت یکساعت و نیم ایراد کرد.

انتقاد لطفی زاده از رفتار اروپا با دانشمندان مهاجر

در فرصتی کوتاهی که دست داد، با پروفسور لطفی زاده گفتگویی داشتم. او گفت: "خوشحالم بعد از بیست و دو سال بار دیگر به برلین آمدم. اول از همه دیدار ایرانیان برلین برایم جالب بود. از برلین خوشم آمده؛ از خیابان های پهن آن خوشم آمده، و از این که در این شهر آسمان خراش وجود ندارد بسیار لذت بردم... من فوق العاده خوشحالم که در این جا هستم و با این استقبال گرم مواجه شدم. تنها پشیمانی ام این است که نمی توانم آن طور که باید و شاید فارسی صحبت بکنم. و مجبورم به انگلیسی با شما حرف بزنم، به همین جهت باید از شما عمیقأ عذرخواهی کنم که فارسی من خیلی خوب نیست، فهمیدن فارسی برای من مشکل نیست، ولی صحبت کردن برایم کمی سخت است."

لطفی زاده در اشاره به تفاوت پذیرش ایرانیان مهاجر در اروپا و آمریکا می گوید: "می خواهم مقایسه ای کنم بین جامعه ایرانی ها در آمریکا، کانادا، و برلین. دلم می خواهد در رابطه با کانادا صحبت کنم که چندی پیش از طرف جامعه مهندسین کانادا به آنجا دعوت شده بودم. یک فرق اساسی وجود دارد که ایرانی هایی که مقیم کانادا هستند برای دولت کار می کنند. ولی آنچه در برلین متوجه شدم، این است که ایرانی ها یا در صنایع، و یا در دانشگاه ها کار می کنند و ندیدم که یک ایرانی در استخدام دولت آلمان باشد. به گمان من این موضوع مربوط می شود به اینکه آلمان یک جامعه سنتی است و یک فرق اساسی بین خارجی ها و آلمانی ها وجود داشته و دارد. من اگر آن موقع، به جای آمریکا به آلمان می آمدم، بعید می دیدم که در آلمان استاد دانشگاه می شدم. و این مسئله فقط مربوط به آلمان نیست، مربوط به تمام کشورهای اروپایی است و این تفاوت بین خارجیان وجود دارد."

لطفی زاده می گوید: " شصت سال پیش، زمانی که به آمریکا رفتم، اوضاع خیلی بدتر از این بود، و حتا اگر فردی نام خارجی می داشت می توانست سرآغاز مشکلات برای او باشد و با این اسم شما نمی توانستید شغلی بگیرید. به خاطر دارم زمانی که در ایران بودم و به دبیرستان البرز می رفتم، به یک آمریکایی گفتم که می خواهم برای ادامه تحصیلات به آمریکا بروم؛ و در جواب به من گفت که تو دیوانه ای! و من نفهمیدم که چرا به من گفت دیوانه. وقتی رسیدم به آمریکا متوجه شدم که او حق دارد، چرا که ما نمی توانیم شغلی داشته باشیم؛ کاملأ غیر ممکن بود. تقریبأ آن زمان مثل الان آلمان بود." به فارسی می افزاید: نه نه، خیلی هم بدتر.

ارتقای اجتماعی دانشوران مهاجر در آمریکا و کانادا

به نظر او اوضاع در کانادا و آمریکا امروزه عوض شده است ولی مهاجران همچنان با محدویت در ارتقای اجتماعی روبرویند: "امروز به هر کجا که می روی می توانی حضور خارجیان را ببینی...در آمریکا اوضاع به گونه ای ست که شما می توانید مدارج ترقی را طی کنید، ولی در مرحله ای خارجی بودن باعث توقف می شود. شاید بتوانید رئیس دانشکده بشوید، ولی رئیس دانشگاه شدن تقریبأ غیر ممکن است. افراد زیادی هم در استخدام دولت آمریکا نیستند ولی در کانادا وضع به شکل دیگری ست. به این ترتیب من احساس می کنم که زندگی در آلمان خیلی مشکل تر است.

"اروپا در سیر نزولی است"

او در ادامه از نگرانی خود در باره آینده علمی اروپا می گوید: "باید فکر کرد که اوضاع و احوال به چه جهت به این جا کشیده است؟ ولی به تحقیق می توانم بگویم که اروپا در سیر نزولی است . اگر آمریکا هم در سیر صعودی می بود، پیدا کردن شغل آسان تر می بود. ولی الان آمریکا هم در سیر نزولی است. علت این است که با کشورهای آسیایی در رقابت هستند و آسیایی ها در سیر ترقی هستند. مثلأ در آلمان تولیدات رو به پایین حرکت می کند، و در بعضی کشورها سیر نزولی شدیدتر است مثل انگلستان.

پروفسور لطفی زاده در ادامه می گوید: "از آنجا که من به کشورهای مختلف سفر می کنم به تحقیق می توانم بگویم که این معضل دست به گریبان همه کشورهای اروپایی است. مثلأ در ترکیه گاز و نفت وجود ندارد ولی در عوض توریست دارند. درآناتولی فقط پانصد هزار نفر در قسمت توریسم کار می کنند. ولی از توریسم که یک کشور نمی تواند ثروتمند شده و رشد کند.

"شکل گیری استعمار جدید در صنعت"

لطفی زاده عقاید اجتماعی خاصی دارد که از حساسیت او به وضع کشورهای کمتر توسعه یافته حکایت دارد. او می گوید: "من به هر کشوری که سفر می کنم از استادان دانشگاه سئوال می کنم که آیا شما می توانید با پولی که می گیرید زندگی کنید؟ در آلمان پاسخ مثبت است، ولی در ایران و دیگر کشورها از جمله بلغارستان، رومانی، ترکیه، لهستان، پاسخ منفی است. و این برای پیشرفت علم و دانش مناسب نیست و باید کاری انجام داد."

"به طور کلی آنچه در مورد کشورهای جهان می توان گفت این است که یک "نئو کلونیالیسم" در حال شکل گیری است. در نتیجه یک کشوری مثل لهستان که 84 درصد از صنعت خود را فروخته است؛ و حتا کار به خرید زمین های این کشورها هم رسیده است، نتیجه این که افراد این کشورها در آینده فقط برای آلمان و آمریکا کار خواهند کرد، نه برای خود."

"یادم می آید که شاه به ایرانیان گفته بود که حتا حاضر نیستم یک دلار قرض بگیرم و باید کشورمان را خودمان بسازیم، ولی امروزه کشور ایران زیر بار قرض و بدهکاری است. و به نظر من جهان از یک دوران خیلی سختی در حال گذر است و همه ما با این مشکلات مواجه هستیم. و چه بسا مشکلات بزرگتری در روسیه وجود دارد."

امتیاز چند فرهنگی بودن

لطفی زاده که در فرهنگ های مختلف ترکی و روسی و ایرانی و آمریکایی بالیده است این را امتیاز خود می داند و می گوید شما از این طریق به طبیعت بشر بیشتر پی می برید: "برای مثال من پنج سال رئیس دانشکده بودم، و در بحث و نظر خواهی، نظرات آنانی که تک فرهنگی بودند، نسبی بود، ولی من هر نظری که می دادم به مرور زمان، درستی نظر من ثابت می شد، برای این که من فرهنگ های مختلف را می فهمم و درک می کنم، در جایی که مثلأ آمریکایی ها به علت تک فرهنگی بودن این ویژگی را نمی توانند درک کنند."