ماموریت موسوم به "استارداست" (Stardust) تقریبا دو سال قبل مواد غبارآلود دنباله دار "وایلد-2" را به دام انداخت و محموله ارزشمند خود را قرار است روز 15 ژانویه به زمین بازگرداند.
کپسول حاوی نمونه ها با سرعتی که تاکنون برای اشیای مصنوع بشر سابقه نداشته وارد جو زمین خواهد شد و سپس برای فرودی نرم در صحرای یوتا تلاش خواهد کرد.
دانشمندان و مهندسان ناسا معتقدند که سیستم چتر فرود قادر به انجام فرودی موفق خواهد بود.
با این حال آنها مشکلاتی که گریبانگیر یک کاوشگر نمونه بردار دیگر به نام "جنسیس" (Genesis) شد را از یاد نخواهند برد. چترهای آن کاوشگر سال گذشته هنگام فرود باز نشد و به زمین سقوط کرد.
اعضای تیم "استارداست" روز چهارشنبه به خبرنگاران گفتند مطمئن هستند که آن حادثه تکرار نخواهد شد، با این حال خود را برای مقابله با هرگونه وضعیت اضطراری آماده کرده اند.
اد هرست، مدیر سیستم های استارداست، گفت: "ما از جنسیس درس های لازم را آموخته ایم و فرآیند نفس گیر و وسیعی را برای بررسی بازگشت کپسول استارداست طی کرده ایم."
"همیشه این خطر جزئی وجود دارد که یک جای کار هنگام بازگشت ایراد پیدا کند، اما به عقیده ما احتمال آن در حال حاضر خیلی کم است."
تام داکسبری، مدیر پروژه استارداست، افزود: "کپسول بازگشت خیلی کوچک اما بسیار سخت و مقاوم است. در صورت باز نشدن چتر یا فرودی دشوار، مطمئن هستیم می توانیم این ماموریت را با موفقیت تکمیل کنیم."
مناظر حیرت انگیز
کاوشگر استارداست از یک سفر 8/4 میلیارد کیلومتری در اطراف منظومه شمسی که هفت سال طول کشید به زمین بازمی گردد، سفری که نقطه اوج آن برخورد نزدیک با دنباله دار "81 پی/وایلد 2" در روز جمعه دوم ژانویه 2004 بود.
![]() |
![]() |
استارداست 72 عکس از این دنباله دار تهیه کرد |
کاوشگر در جریان عبور از کنار دنباله دار، بیش از 70 عکس از آن برداشت و انبوهی اطلاعات و داده ها را جمع آوری کرد که دانشمندان هنوز سرگرم مطالعه آنها هستند.
عکس های آن که در آن زمان بهترین تصاویر با نمای نزدیک از هسته یک دنباله دار بود اطلاعات تازه زیادی را آشکار می کرد.
آن تصاویر یک "کوه پرنده" آبله رو که گاز و غبار از آن فوران می کرد را نمایان می ساخت.
دان برانلی، محقق ارشد این پروژه گفت: "وقتی کاوشگر به دنباله دار رسید برای نخستین بار مشخصات باورنکردنی سطح آن مثل پرتگاه های تند، بلندی های لبه دار، قله های تیز و مشخصات زیادی دیگری را دیدیم و عجیب اینکه قبلا در هیچ یک از اجرام منظومه شمسی شاهد چنین مشخصاتی نبوده ایم."
استارداست از میان گاز و غبار برآمده از این جرم که همان دنباله آن است گذشت و ذرات آن را در ماده ای به نام "اروژل" (aerogel) به دام انداخت. چگالی اروژل بسیار کم است و 8/99 درصد آن از هوا تشکیل شده.
آن نمونه ها در یک کپسول جاسازی شد و همین محفظه است که کاوشگر استارداست در پرواز از کنار زمین پرتاب خواهد کرد.
'کتابخانه' فضایی
این کپسول 46 کیلوگرمی با سرعت 13 کیلومتر در ثانیه وارد اتمسفر خواهد شد و ردی روشن در آسمان شمال غربی آمریکا از خود به جا خواهد گذاشت.
سپس چترهای فرود باز شده و محفظه را به آرامی در یک پایگاه نیروی هوایی در ایالت یوتا بر زمین خواهد نشاند.
![]() |
![]() |
استارداست از سفری هفت ساله در اطراف منظومه شمسی بازمی گردد |
پژوهشگران انتظار دارند مطالعات آنها به روی نمونه هایی که در فاصله 389 میلیون کیلومتری زمین جمع آوری شده، به درک نحوه شکل گیری دنباله دارها و همچنین شناخت نخستین روزهای تاریخ منظومه شمسی کمک کند.
داده های شیمیایی و فیزیکی به دام افتاده در این ذرات می تواند حاوی مواد تشکیل دهنده سیارات باشد و نحوه تشکیل کرات را روشن کند.
دکتر برانلی گفت: "ماموریت ما استارداست (غبار ستارگان) نام دارد چون به اعتقاد ما برخی از ذرات موجود در این دنباله دار از خورشید و سیارات قدیمتی تر است، و در اطراف سایر ستارگان تشکیل شده است".
"ما از این دنباله دار به عنوان نوعی کتابخانه استفاده می کنیم. این جرم آسمانی مصالح ساختمانی منظومه شمسی را به دام انداخته، آنها را دور از خورشید در دمای پایین برای چهار و نیم میلیارد سال حفظ کرده و اکنون در فضا رها کرده است. ما آن مواد را دو سال و نیم قبل به تله انداختیم و ظرف دو هفته دیگر در یک صحرا فرود خواهند آمد."
از راست به چپ: روی گلوبر، تئودور هانش و جان هال
فرهنگستان علوم سوئد نیمی از جایزه نوبل فیزیک را میان جان هال از دانشگاه کلرادو در آمریکا و تئودور هانش از مؤسسه ماکس پلانک در آلمان تقسیم کرده است که برای یافتن روشی جهت اندازه گیری دقیق طول امواج نور تلاش کرده اند.
نیم دیگر جایزه نوبل نیز به روی گلوبر از دانشگاه هاروارد در آمریکا تعلق یافته که با کاربرد فیزیک کوانتوم مدرن در مطالعه پرتوهای نوری دستاوردهایی در پیشبرد فناوری لیزر، ساعتهای اپتیکی و ردیابی و ناوبری داشته است.
روشی که جان هال و تئودور هانش ابداع کرده اند امکان مرتبط ساختن امواج مایکروویو را با امواج نور فراهم می آورد و دروازه تازه ای بسوی دنیای اندازه گیریهای دقیق باز می کند که از جمله ساخت ابزارهایی را ممکن می سازد که بتوانند به همان آسانی و دقت که می توان طول موجهای رادیویی را اندازه گرفت، طول امواج نور را به طور دقیق اندازه گیری کنند.
از سوی دیگر، روی گلوبر پیوستگی امواج نوری را محور مطالعات خود قرار داده است، یعنی مطالعه روی امواجی که نقاط اوج و حضیض هر دوره (پریود) آنها در امتداد خطی راست قرار دارد و در واقع وارد حیطه فیزیک کوانتوم شده است که در آن رخدادهای فیزیکی نتیجه احتمالاتند.
از میان 176 فیزیکدانی که تاکنون برنده جایزه نوبل شده اند اغلب آنان آمریکایی بوده اند و تئودور هانش، بیست و دومین آلمانی است که برنده جایزه نوبل فیزیک می شود.
![]() کازموس یک قرار بود از فوتون های خورشیدی به عنوان نیروی محرکه استفاده کند |
این فضاپیما موسوم به "کازموس-1" روز سه شنبه به وسیله یک فروند موشک از یک زیردریایی روسی به سوی مدار زمین پرتاب شد.
مقام های روسیه گفتند که موشک حامل کازموس-1 در نخستین مرحله پرتاب پس از آتش گشودن از کار افتاد.
علیرغم اعلامیه های نیروی دریایی و سازمان فضانوردی روسیه دایر بر از دست رفتن فضاپیما، تیم کازموس-1 در طول روز سه شنبه هنوز به موفقیت پرتاب امیدوار بودند.
با این حال این امیدها اکنون نقش بر آب شده است. حامیان مالی این ماموریت که گروهی به نام "انجمن سیاره ای" در پاسادینای کالیفرنیاست طی بیانیه ای پذیرفت که نتیجه گیری مقام های روسیه احتمالا درست است.
اما افزود که "نشانه های ضد و نقیضی در اطلاعاتی که توسط سایر منابع دریافت شده به چشم می خورد."
آنچه به نظر می رسید علائم رادیویی این فضاپیما باشد روز سه شنبه توسط سه ایستگاه زمینی دریافت شده بود.
یک سخنگوی آژانس فضایی روسیه گفت که تقویت کننده راکت "وولنا" که حامل کازموس-1 بود 83 ثانیه پس از پرتاب از کار افتاد.
وزارت دفاع روسیه برنامه ای را برای کشف قطعات احتمالی این فضاپیما به اجرا گذاشته است.
هدف از طراحی این فضاپیما بررسی امکان استفاده از نور خورشید به عنوان نیروی محرکه فضاپیماهای آینده بود.
قرار بود این بادبان ها ذرات نور خورشید یا همان فوتون ها را منعکس کرده و فضاپیما را در جهت خلاف تابش نور به حرت در آورند.
در صورتیکه این فضا پیما در مدار مورد نظر قرار می گرفت، هشت آینه پره ای آن در دایره ای به قطر 30 متر گشوده می شد و مانند بادبان های یک کشتی، سفینه را به حرکت در می آورد.
سازندگان در نظر داشتند نشان دهند که در ماموریت های فضایی به نقاط دوردست منظومه شمسی نیازی به استفاده از سوخت های پرهزینه نیست.
ساخت این ماهواره با هزینه نسبتا اندک چهار میلیون دلار انجام گرفت و "انجمن سیاره ای" که در شهر پاسادینای کالیفرنیا مستقر است هزینه ساخت و پرتاب آن را تامین کرد.
آژانس های فضایی آمریکا، اروپا، روسیه و ژاپن نیز برنامه هایی برای ساخت فضاپیماهای مجهز به بادبان های خورشیدی در دست تهیه دارند.
به گفته دانشمندان، شتاب ناشی از برخورد ذرات نور خورشید خیلی کم خواهد بود اما مزیت بادبان خورشیدی در مقایسه با نیروی رانش شیمیایی (سوختی) این است که شتاب فضاپیما به طور مداوم افزایش می یابد.
به دلیل اینکه فضاپیمای مجهز به بادبان های خورشیدی نیازی به حمل سوخت ندارد، دانشمندان انتظار دارند از آن در پرتاب سفینه به سوی سیاره های دوردست منظومه شمسی استفاده کنند.
![]() پرفسور لطفی زاده با ابداع منطق فازی نظام منطق دوگانه بین ارسطویی را دگرگون کرد |
پروفسور "لطفی زاده" که در جهان علم به پروفسور "زاده" مشهور است، مخترع منطق علمی نوین "فازی" است، که جهان صنعت را دگرگون کرد.
امروزه هیچ دستگاه الکترونیکی، از جمله وسایل خانگی بدون این منطق در ساختار خود ساخته نمی شوند. با منطق فازی پروفسور لطفی زاده، ابزار هوشمند می شوند و توانایی محاسبه در آنان نهادینه می شود.
از شوروی به تهران، از تهران به آمریکا
او در سال 1921 در شهر باکو در جمهوری آذربایجان به دنیا آمد. پدرش یک ژورنالیست ایرانی بود که در آن زمان به دلایل شغلی در باکو بسر می برد و مادرش یک پزشک روس بود.
وی ده ساله بود که در اثر قحطی و گرسنگی سراسری پدید آمده در سال 1931، به اتفاق خانواده به وطن پدری اش ایران بازگشت. لطفی زاده در دبیرستان البرز تهران، تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و در امتحانات کنکور سراسری، مقام دوم را کسب نمود. در سال 1942 رشته الکترونیک دانشگاه تهران را با موفقیت به پایان رساند و در طی جنگ دوم جهانی برای ادامه تحصیلات به آمریکا رفت.
او در سال 1946 موفق به اخذ مدرک لیسانس از دانشگاه ماساچوست شد. در سال 1949 به دریافت مدرک دکترا از دانشگاه کلمبیا نائل شد و در همین دانشگاه با تدریس در زمینه "تئوری سیستم ها" کارش را آغاز کرد. او در سال 1959 به برکلی رفت تا به تدریس الکتروتکنیک بپردازد و در سال 1963 ابتدا در رشته الکتروتکنیک و پس از آن در رشته علوم کامپیوتر کرسی استادی گرفت.
لطفی زاده به طور رسمی از سال 1991 بازنشسته شده است، وی مقیم سانفرانسیسکو است و در آنجا به پروفسور "زاده" مشهور است. لطفی زاده به هنگام فراغت به سرگرمی محبوبش عکاسی می پردازد. او عاشق عکاسی است و تاکنون شخصیت های معروفی همچون روسای جمهور آمریکا، ترومن و نیکسون، رو به دوربین وی لبخند زده اند.
سرگرمی دیگر لطفی زاده "HI FI" است. او در اتاق نشیمن خود بیست و هشت بلندگوی حساس تعبیه نموده تا به موسیقی کلاسیک با کیفیت بالا گوش کند.
پروفسور لطفی زاده دارای بیست و سه دکترای افتخاری از دانشگاه های معتبر دنیاست، بیش از دویست مقاله علمی را به تنهایی در کارنامه علمی خود دارد و در هیئت تحریریه پنجاه مجله علمی دنیا مقام "مشاور" را داراست.
تئوری منطق فازی در یک نگاه
بر خلاف آموزش سنتی در ریاضی، او منطق انسانی و زبان طبیعت را وارد ریاضی کرد. شاید بتوان با دو رنگ سیاه و سفید مثال بهتری ارائه داد. اگر در ریاضی، دو رنگ سیاه و سفید را صفر و یک تصور کنیم، منطق ریاضی، طیفی به جز این دو رنگ سفید و سیاه نمی بیند و نمی شناسد. ولی در مجموعه های نامعین منطق فازی، بین سیاه و سفید مجموعه ای از طیف های خاکستری هم لحاظ می شود و به این طریق فصل مشترک ساده ای بین انسان و کامپیوتر بوجود می آید.
این منطق حدود چهل سال پیش در آمریکا توسط لطفی زاده پایه ریزی شد. و برای اولین بار در سال 1974 در اروپا برای تنظیم دستگاه تولید بخار، در یک نیروگاه کاربرد عملی پیدا کرد. با پیشرفت چشمگیر ژاپن در عرصه وسایل الکترونیکی، در سال 1990 کلمه "فازی" در آن کشور به عنوان "کلمه سال" شناخته شد.
سخنرانی لطفی زاده در دانشگاه صنعتی برلین
دعوت نامه رئیس دانشگاه صنعتی دانشگاه برلین به اشکال مختلف در میان دانشجویان و مطبوعات و وسایل ارتباط جمعی به چشم می خورد. کاغذهای زرد رنگ در قطع کوچک در میان دانشجویان دست به دست می گشت و وعده دیدار با دانشمند بزرگی را می داد.
در قسمتی از دعوت نامه نوشته شده : "بانی تئوری منطق فازی به برلین می آید: پروفسور لطفی زاده درباره تئوری جهانی خود که در سال 1965 تدوین شده و کاربرد جهانی آن در اتومبیل، موبایل، لباس شویی و غیره، و در خطوط متعدد تولید، و روش های متدیک دیگری که امروزه در امور اعتباری و نرم افزارهایی که به این سیاق کار می کنند سخنرانی خواهد کرد."
پیش از برپایی سخنرانی، رادیوها و روزنامه های مختلف و از جمله انجمن مهندسین آلمان سئوالات خود را با لطفی زاده مطرح کردند. خبرنگاری که میکروفن حساسی در دست داشت، از کاربرد منطق فازی در تکنیک امروزی پرسید؛ پروفسور لطفی زاده به میکروفن خبرنگار اشاره کرد و گفت: "اتفاقأ این حساسیتی که در میکروفن شما بکار گرفته شده تا صدای موضعی را تشخیص دهد و صدای محیط پیرامون را منعکس نکند، نظام منطق فازی را در خود مستتر دارد."
رئیس دانشگاه در اتاق ویژه مهمانان، ضمن خوشامد به لطفی زاده گفت: "من ریاضی دان هستم، و از زمانی که با ریاضیات مأنوسم با اسم و رسم شما هم آشنایی دارم، و از پروفسور کنعانی رئیس کانون مهندسین و متخصصین ایرانی در آلمان، کمال تشکر را دارم که فرصت دیدار با ایشان را بوجود آورد."
پس از آن از طرف ریاست دانشگاه، از پروفسور لطفی زاده دعوت شد تا در دفتر یادبود طلایی دانشگاه که یادگار مخترعین بزرگ از جمله اولین مخترع کامپیوتر (کنراد سوزه) را در خود دارد، نام خود را ثبت کند. و به رسم یادبود کتاب زیبایی که دانشگاه فنی برلین به مناسبت یکصد و بیست و پنج سالگی تاسیس این دانشگاه منتشر شده بود با عنوان "بزرگانی که ما بر دوش آنان ایستاده ایم" به آقایان لطفی زاده و ناصر کنعانی اهدا گردید.
پس از آن ناصر کنعانی به زبان انگلیسی به معرفی لطفی زاده پرداخت. سپس مبتکر منطق فازی سخنرانی خود را در باره پیدایش منطق فازی و گفتاری پیرامون نظرات مخالف و موافق آن و تکمیل و پیشرفت روز افزون این تئوری به مدت یکساعت و نیم ایراد کرد.
انتقاد لطفی زاده از رفتار اروپا با دانشمندان مهاجر
در فرصتی کوتاهی که دست داد، با پروفسور لطفی زاده گفتگویی داشتم. او گفت: "خوشحالم بعد از بیست و دو سال بار دیگر به برلین آمدم. اول از همه دیدار ایرانیان برلین برایم جالب بود. از برلین خوشم آمده؛ از خیابان های پهن آن خوشم آمده، و از این که در این شهر آسمان خراش وجود ندارد بسیار لذت بردم... من فوق العاده خوشحالم که در این جا هستم و با این استقبال گرم مواجه شدم. تنها پشیمانی ام این است که نمی توانم آن طور که باید و شاید فارسی صحبت بکنم. و مجبورم به انگلیسی با شما حرف بزنم، به همین جهت باید از شما عمیقأ عذرخواهی کنم که فارسی من خیلی خوب نیست، فهمیدن فارسی برای من مشکل نیست، ولی صحبت کردن برایم کمی سخت است."
لطفی زاده در اشاره به تفاوت پذیرش ایرانیان مهاجر در اروپا و آمریکا می گوید: "می خواهم مقایسه ای کنم بین جامعه ایرانی ها در آمریکا، کانادا، و برلین. دلم می خواهد در رابطه با کانادا صحبت کنم که چندی پیش از طرف جامعه مهندسین کانادا به آنجا دعوت شده بودم. یک فرق اساسی وجود دارد که ایرانی هایی که مقیم کانادا هستند برای دولت کار می کنند. ولی آنچه در برلین متوجه شدم، این است که ایرانی ها یا در صنایع، و یا در دانشگاه ها کار می کنند و ندیدم که یک ایرانی در استخدام دولت آلمان باشد. به گمان من این موضوع مربوط می شود به اینکه آلمان یک جامعه سنتی است و یک فرق اساسی بین خارجی ها و آلمانی ها وجود داشته و دارد. من اگر آن موقع، به جای آمریکا به آلمان می آمدم، بعید می دیدم که در آلمان استاد دانشگاه می شدم. و این مسئله فقط مربوط به آلمان نیست، مربوط به تمام کشورهای اروپایی است و این تفاوت بین خارجیان وجود دارد."
لطفی زاده می گوید: " شصت سال پیش، زمانی که به آمریکا رفتم، اوضاع خیلی بدتر از این بود، و حتا اگر فردی نام خارجی می داشت می توانست سرآغاز مشکلات برای او باشد و با این اسم شما نمی توانستید شغلی بگیرید. به خاطر دارم زمانی که در ایران بودم و به دبیرستان البرز می رفتم، به یک آمریکایی گفتم که می خواهم برای ادامه تحصیلات به آمریکا بروم؛ و در جواب به من گفت که تو دیوانه ای! و من نفهمیدم که چرا به من گفت دیوانه. وقتی رسیدم به آمریکا متوجه شدم که او حق دارد، چرا که ما نمی توانیم شغلی داشته باشیم؛ کاملأ غیر ممکن بود. تقریبأ آن زمان مثل الان آلمان بود." به فارسی می افزاید: نه نه، خیلی هم بدتر.
ارتقای اجتماعی دانشوران مهاجر در آمریکا و کانادا
به نظر او اوضاع در کانادا و آمریکا امروزه عوض شده است ولی مهاجران همچنان با محدویت در ارتقای اجتماعی روبرویند: "امروز به هر کجا که می روی می توانی حضور خارجیان را ببینی...در آمریکا اوضاع به گونه ای ست که شما می توانید مدارج ترقی را طی کنید، ولی در مرحله ای خارجی بودن باعث توقف می شود. شاید بتوانید رئیس دانشکده بشوید، ولی رئیس دانشگاه شدن تقریبأ غیر ممکن است. افراد زیادی هم در استخدام دولت آمریکا نیستند ولی در کانادا وضع به شکل دیگری ست. به این ترتیب من احساس می کنم که زندگی در آلمان خیلی مشکل تر است.
"اروپا در سیر نزولی است"
او در ادامه از نگرانی خود در باره آینده علمی اروپا می گوید: "باید فکر کرد که اوضاع و احوال به چه جهت به این جا کشیده است؟ ولی به تحقیق می توانم بگویم که اروپا در سیر نزولی است . اگر آمریکا هم در سیر صعودی می بود، پیدا کردن شغل آسان تر می بود. ولی الان آمریکا هم در سیر نزولی است. علت این است که با کشورهای آسیایی در رقابت هستند و آسیایی ها در سیر ترقی هستند. مثلأ در آلمان تولیدات رو به پایین حرکت می کند، و در بعضی کشورها سیر نزولی شدیدتر است مثل انگلستان.
پروفسور لطفی زاده در ادامه می گوید: "از آنجا که من به کشورهای مختلف سفر می کنم به تحقیق می توانم بگویم که این معضل دست به گریبان همه کشورهای اروپایی است. مثلأ در ترکیه گاز و نفت وجود ندارد ولی در عوض توریست دارند. درآناتولی فقط پانصد هزار نفر در قسمت توریسم کار می کنند. ولی از توریسم که یک کشور نمی تواند ثروتمند شده و رشد کند.
"شکل گیری استعمار جدید در صنعت"
لطفی زاده عقاید اجتماعی خاصی دارد که از حساسیت او به وضع کشورهای کمتر توسعه یافته حکایت دارد. او می گوید: "من به هر کشوری که سفر می کنم از استادان دانشگاه سئوال می کنم که آیا شما می توانید با پولی که می گیرید زندگی کنید؟ در آلمان پاسخ مثبت است، ولی در ایران و دیگر کشورها از جمله بلغارستان، رومانی، ترکیه، لهستان، پاسخ منفی است. و این برای پیشرفت علم و دانش مناسب نیست و باید کاری انجام داد."
"به طور کلی آنچه در مورد کشورهای جهان می توان گفت این است که یک "نئو کلونیالیسم" در حال شکل گیری است. در نتیجه یک کشوری مثل لهستان که 84 درصد از صنعت خود را فروخته است؛ و حتا کار به خرید زمین های این کشورها هم رسیده است، نتیجه این که افراد این کشورها در آینده فقط برای آلمان و آمریکا کار خواهند کرد، نه برای خود."
"یادم می آید که شاه به ایرانیان گفته بود که حتا حاضر نیستم یک دلار قرض بگیرم و باید کشورمان را خودمان بسازیم، ولی امروزه کشور ایران زیر بار قرض و بدهکاری است. و به نظر من جهان از یک دوران خیلی سختی در حال گذر است و همه ما با این مشکلات مواجه هستیم. و چه بسا مشکلات بزرگتری در روسیه وجود دارد."
امتیاز چند فرهنگی بودن
لطفی زاده که در فرهنگ های مختلف ترکی و روسی و ایرانی و آمریکایی بالیده است این را امتیاز خود می داند و می گوید شما از این طریق به طبیعت بشر بیشتر پی می برید: "برای مثال من پنج سال رئیس دانشکده بودم، و در بحث و نظر خواهی، نظرات آنانی که تک فرهنگی بودند، نسبی بود، ولی من هر نظری که می دادم به مرور زمان، درستی نظر من ثابت می شد، برای این که من فرهنگ های مختلف را می فهمم و درک می کنم، در جایی که مثلأ آمریکایی ها به علت تک فرهنگی بودن این ویژگی را نمی توانند درک کنند."