andromeda

نجوم. ستاره شناسی. نجوم آماتوری. آسمان شب. ستارگان. سیارات. منجم. صورفلکی.منطقه البروج.رصد.انجمن.علم نجوم.گروههای نجومی.مسیه.

andromeda

نجوم. ستاره شناسی. نجوم آماتوری. آسمان شب. ستارگان. سیارات. منجم. صورفلکی.منطقه البروج.رصد.انجمن.علم نجوم.گروههای نجومی.مسیه.

چه بد یعنی هیچکس اینجا نمیاد؟!!!!!!!

واکنش به یک افتضاح خبری!

با ابتکار یک ایرانی در تهیه ، تنظیم و نشر اخبار علمی:
اینشتین دنباله درآورد
اینشتین وقتی هنوز دنباله نداشت در هیچ اثر علمی و غیر علمی اعم از کتاب، مجله، روزنامه، اینترنت و ... هیچ اثری از چنین معمایی وجود ندارد
یاوه، پیچ وخم های شگفت آوری دارد
حاشیه نشینان علم، خود را گالیله هایی می پندارند که دلیرانه با جزمیات علم معاصر به نبرد برخاسته اند و انقلاب علمی به پا کرده اند
010080.jpg
گروه دانش و فن آوری: اخبار ساعت 22:30، شبکه دوم سیما: کشف راز معمای مدال های اتمی آلبرت اینشتین، آن هم پس از نیم قرن، بهت و حیرت دانشمندان را برانگیخت. بهاره کمالی سروستانی، 25 ساله و دانش آموخته رشته مدیریت بازرگانی که تحقیق در زمینه علم شیمی را به خاطر علاقه پیگیری می کند، پس از سه سال تلاش پیگیر موفق شد مدال های اتمی مدنظر اینشتین را طراحی و توجیه کند. آلبرت اینشتین مدال های اتمی را به عنوان بنیادی ترین ذرات اتمی که در شیمی پایه نیز به عنوان نگه دارنده چهار ذره اصلی اتم محسوب می شود توجیه و بسیاری از خواص این ذرات را تشریح و همچنین کاربردهای آن را پیشگویی کرد. اینشتین در سال 1948 بر این باور بود که چون قدرت انرژی اتمی مهار نشده است، برای مهار شدن انرژی هسته ای نیاز به شناسایی ذارت نگه دارنده هسته اتم است. او معتقد بود می شود با مهار کردن انرژی هسته ای ماشین های پرنده ای طراحی کرد که در ارتفاع 30 متری سطح زمین بتوانند پرواز کنند. روزنامه دیلی نیوز چاپ آمریکا، با انتشار مقاله بهاره کمالی سروستانی در تاریخ دهم نوامبر (نوزدهم آبان ماه) نوشته است: دانشمندان آمریکایی که سال هاست درباره مدال های اتمی تحقیق کرده اند از این کشف به عنوان بزرگ ترین تحول قرن بیست و یکم و از خانم بهاره کمالی سروستانی به عنوان ستاره دنباله دار ذهن اینشتین در ایران، یاد کرده اند.

تحلیلش کن
حالا می خواهیم با اجازه دوستانمان در بخش های مختلف تهیه و تنظیم خبر در شبکه های گوناگون داخلی به تفسیر جملات بالا بپردازیم تا ذهن خواننده ناآگاه به اهمیت موضوع روشن شود.
معمای 50 ساله
کشف راز معمای مدال های اتمی اینشتین، آن هم پس از نیم قرن .
این جمله کاملا واضح است. ظاهرا آلبرت اینشتین نیم قرن پیش یک معما طراحی کرده و حالا پس از 50 سال از طرح آن، راز آن گشوده شده و معما حل شده. خب مبارک است. اما معما چه بوده؟ مدال های اتمی اینشتین معمایی که نه تنها در هیچ کدام از کتاب ها و مقاله های اینشتین حرفی از آن زده نشده، بلکه حتی هیچ دانشمندی هم سخنی یا حتی کلمه ای از آن نگفته و در هیچ  جا، هیچ مجله، هیچ کتاب، هیچ دایره المعارفی، هیچ… خبری و ردی از آن نیست. پس این معما از کجا آمده؟
اصل خبر را از شیراز فرستاده بودند و شاید چون در لهجه شیرازی مدار به فتح میم گاهی مدار به کسر میم تلفظ می شود، شاید دوستان تهرانی، در هنگام تحریر خبر، آن را اشتباها مدال شنیده اند. باز هم از مدارهای اتمی اینشتین در هیچ جا ذکری نشده نه مقاله، نه کتاب نه اینترنت و نه… شاید این لغت مدل بوده و بعد مدال شده. اما وقتی صدای دقیق فرد حل کننده معما را می شنویم مطمئن می شویم که حداقل مدل نبوده.
نکته دیگر این که آلبرت اینشتین دقیقا 50 سال پیش و در 76 سالگی مرد. خیلی خوب است که یک پیرمرد 76 ساله در آخرین روزهای عمرش معمای بزرگ قرن را طرح کرده و در حال انجام کار فکری و علمی بوده است.
کاش اینشتین مدیریت بازرگانی می خواند
...، 25 ساله و دانش آموخته رشته مدیریت بازرگانی که تحقیق در زمینه علم شیمی را به خاطر علاقه پیگیری می کند، پس از 3 سال تلاش پیگیر موفق شد...
این هم جمله بسیار جالبی است که جای تأمل بسیار دارد. به خصوص اگر کمی آشنایی با علوم روز داشته باشید می دانید که این روزها نظریه های علمی را نه تنها یک نفر و دو نفر بلکه یک تیم تحقیقاتی بزرگ که بعضا از پژوهشگران چندین دانشگاه تشکیل شده به انجام می رسانند. در پژوهش های نظری از این دست گاهی چند پروفسور تعداد زیادی پژوهشگر فوق دکترا و جماعت بسیار بیشتری از دانشجویان دکتری با هم کار می کنند تا این که سرانجام به نتیجه برسند. کافی است به مقالات چاپ شده در مجله  های معتبر علمی مراجعه کنید و اسامی نویسندگان را زیر عنوان مقاله ببینید.
حتی بعضی از پژوهش ها ممکن است چندین سال و حتی چندین دهه طول بکشد. مثل همین نظریه وحدت نیروها که اینشتین آن را مطرح کرد و نتوانست به نتیجه برساند. واینبرگ، عبدالسلام و گلاشو در دهه 60 و 70 تنها نیروهای الکتریکی و هسته ای ضعیف را و بعد از آن پولیتزر و دیگران در دهه 80 نیروی هسته ای قوی را با آن ها یکی کردند. بعد از گذشت 70 سال از شروع حل مسأله، و گذشت میلیون ها نفر ـ ساعت کار هنوز در حل اساسی ترین قسمت مسأله یعنی نیروی گرانش مانده ایم. جالب این است که اگر بخواهیم کوچک ترین قدمی برای پیشبرد تحقیقات در راستای نیل به این هدف برداریم باید حداقل 8 تا 10 سال تحصیلات پیشرفته دانشگاهی در این زمینه را طی کنیم تا تازه بفهمیم بقیه در نیروی هسته ای ضعیف یا هسته ای قوی چه کرده اند یا داخل هسته اتم چه می گذرد. تازه مساله اصلا ربطی هم به شیمی ندارد. گویا تقسیم بندی علوم هم جابه جا شده و چون اسم اتم در این خبر ذکر شده، گمان این رفته که پس مربوط به علم شیمی است. ای کاش اینشتین و بسیار از بزرگان سال ها عمرشان را صرف مطالعه فیزیک نمی کردند و مدیریت بازرگانی می خواندند شاید مسائل اساسی فیزیک به جای 50 سال و 100 سال، در عرض 2 یا 3 سال و با کار یک نفره حل می شد.
مدل غیراستاندارد ذرات بنیادی
اینشتین مدال های اتمی را به عنوان بنیادی ترین ذارت اتمی که به عنوان نگه دارنده چهار ذره اصلی اتم محسوب می شوند توجیه کرد…
در مدل استاندارد ذرات بنیادی، این ذرات به دو دسته اصلی تقسیم می شوند، یکی فرمیون ها که آمار فرمی ـ دیراک بر آن ها حاکم است و از اصل طرد پائولی تبعیت می کنند و تشکیل دهنده ماده هستند و دیگری بوزون ها که آمار اینشتین بر آن ها حاکم است و حامل نیروهای چهارگانه طبیعت هستند. فرمیون  ها خودشان دو دسته اند کوارک  ها و لپتون ها که بر حسب جرمشان طبقه بندی می شوند. اتم ها در حالت طبیعی از پروتون و نوترون در هسته و الکترون ها که در اطراف هسته قرار دارند تشکیل شده اند. پروتون ها و نوترون ها از کوارک تشکیل شده اند.اتم ها هم از برهمکنش الکترومغناطیسی پروتون ها در هسته (با بار مثبت) و الکترون ها در اطراف آن (با بار منفی) تشکیل می شوند. در برهم کنش های الکترومغناطیسی هم، فوتون ها حامل نیرو هستند و الکترون ها را در کار هسته نگه می دارند. این ها همه واضح و روشن است و نه تنها سال  هاست که کشف شده بلکه به خاطر آن ها جایزه نوبل هم داده اند که آخرین آن ها جایزه نوبل سال 2004 به پولیتزر و دیگران بود.
اینشتین حواس پرت
در سال 1948، اینشتین بر این باور بود که چون قدرت انرژی اتمی مهار نشده است...
افسوس، اینشتین که در سال 1942 به روزولت نامه نوشته بود که بمب اتمی بهتر است ساخته شود چون از تمام تحقیقات فرمی و زیلارد در دانشگاه شیکاگو باخبر بوده، چطور نمی دانسته که فرمی توانسته پیش از آن قدرت انرژی اتمی را مهار و کنترل کند. واقعا او بعد از 6 سال همه قضیه بمب اتم را فراموش کرده بود، عجیب است. اما عجیب تر این که با وجود آن که کتاب ها و آثار اینشتین اکثرا منتشر شده، اما این باور او پیش از اعلام از تلویزیون در جای دیگری دیده یا شنیده نشده بود.
اینشتین در اوج آسمان ها
اینشتین معتقد بود می شود با مهار انرژی هسته ای ماشین های پرنده ای طراحی کرد که در ارتفاع 30 متری زمین بتوانند پرواز کنند.
در زمان اینشتین ماشین هایی بود که با مهار انرژی الکترومغناطیسی (واکنش های گرمایی که در موتور بنزینی احتراق داخلی انجام می شود) تا 3000 متر هم پرواز می کردند یعنی همان هواپیما. دیگر چه برسد به انرژی هسته ای که اینشتین بیشتر از هر کس دیگری از قدرت آن مطلع بود. 30 متر!
روزنامه روزنامه
روزنامه  دیلی نیوز چاپ آمریکا...
خواننده آگاه به زبان انگلیسی می داند که دیلی یا دیلی نیوز یعنی همان روزنامه یعنی یکی خواسته اسم روزنامه اش را بگذارد روزنامه . خب ایرادی ندارد. اما هر چه در اینترنت جست وجو می  کنید، اثری از روزنامه روزنامه نمی یابید. قوی ترین موتور های جست وجوی اینترنتی هم نزدیک ترین اسمی را که پیدا می کنند، LA DailyNews و
Ny DailyNews است که به ترتیب یعنی روزنامه لس آنجلس و روزنامه نیویورک. ما که چیزی از این روزنامه  روزنامه پیدا نکردیم که شبیه لوگو روزنامه ای باشد که در تلویزیون دیدیم.
همه خوابند
انتشار مقاله ای در دهم نوامبر (نوزدهم آبان ماه)...
در حالی که این مقاله در دهم نوامبر در روزنامه معتبر روزنامه یا همان دیلی نیوز چاپ شده، در هیچ جای دیگری خبری از آن نیست. نه از مجله های بسیار معتبر علمی و نه از مجله های ISI و نه حتی از مجله های علمی عامه که خودم شخصا در دو ماه اخیر اکثر آن ها مثل New Scientist، Focus، Nature، American Scientific و... را دقیق ورق زده ام، بیچاره این مقامات علمی کشور که این همه سفارش می کنند که فقط مقالات چاپ شده در مجله های فهرست ISI پذیرفته است، اما بزرگ ترین معمای قرن را نه در یک مجله ISI و نه حتی در یک مجله علمی عامه فهم هم نمی توان یافت و باید برای پیدا کردن آن سراغ روزنامه روزنامه رفت.

در پایان از همه علاقه مندان به علم و پیشرفت علمی کشور می خواهیم که نام و نام خانوادگی ستاره دنباله ذهن اینشتین در ایران را با هر املایی که خواستند، در اینترنت جست و جو کنند تا اگر چیزی از ستاره شهیر تازه طلوع کرده آسمان دانش شرق یافتند، ما را هم بی نصیب نگذارند چون ما که چیزی پیدا نکردیم. نقطه شروع هم می تواند همان جایی باشد که ادعا کردند که صحت مقاله را پذیرفته یعنی انجمن شیمی آمریکا با آدرس اینترنتی:www.acs.org

توهم انقلاب علمی
مریم جعفراقدمی: بانوی خلاق ایرانی موفق به حل معمای مدال های اتمی اینشتین شد. این تیتر خبری است که تقریبا در تمام بخش های خبری سیما در روز دوشنبه اعلام شد. شرح خبر هم که یک گزارش ارسالی از شیراز بود ادعا داشت یک جوان ایرانی توانسته این مسأله را بعد از نیم قرن حل کند و انجمن شیمی آمریکا راه حل او را قبول کرده است. متن خبر آن قدر غلط دارد که هر شیمی یا فیزیک خوانده ای همان دم می فهمد که باز هم از آن خبرهای عجیب و غریب است. جایی که مدار به مدال تبدیل شده، می شود شک کرد که باقی کار هم می لنگد. گویا باز هم داستانی شبیه آن قضیه معروف عدد پی (که هموطنی ادعا کرده بود 15/3 است) خبرنگاران غیر متخصص را فریب داده است.در دنیای علم رسم بر این است که هر پژوهشگر و دانشمندی نتایج مطالعات و پژوهش هایش را به صورت مقاله برای چاپ در مجلات تخصصی آن رشته می فرستد. آن مجله هم مقاله را قبل از چاپ برای چند متخصص در همان رشته می فرستد تا داوری کنند. بعد از طی مراحل داوری است که مقاله چاپ می شود. با این حال چاپ شدن یک مقاله در یک مجله تخصصی درست بودن هم به معنی آن پژوهش علمی نیست. هدف از چاپ مقالات اطلاع نتایج تحقیقات به دیگر دانشمندان متخصص در آن رشته است و هر کدام از این متخصصین می توانند آن نتایج را بررسی و نقد کنند و حتی با استدلال های معتبر نشان دهند که آن کار غلط است. بنابراین مصاحبه یا گزارش یک روزنامه عمومی هیچ گاه تأییدی برای یک کار علمی به حساب نمی آید. مشکل چنین مواردی در محتوای آن ها نیست، مشکل در این جاست که ساختار علمی ندارند. در واقع هر جوان نخبه  ای می تواند نتیجه تحقیقات و مطالعاتش را برای مجلات تخصصی رشته خود بفرستند و اگر کمترین استانداردها را رعایت کرده باشد، آن مقاله چاپ خواهد شد. از آن به بعد است که باید به دنبال بازتاب های آن پژوهش در مجامع علمی باشد. ضمن اینکه برخلاف گفته این دانشمند جوان لازم نیست کسی صورت مسأله یا معمای علمی را مثلا از انجمن شیمی آمریکا بگیرد، اگر مسأله ای پنجاه سال بدون جواب مانده باشد حتما امروز در تمام کتاب های درسی تخصصی آن رشته اشاره ای به آن شده است. مگر این که آن محقق کتاب ها و مقاله های کلاسیک مربوط به رشته خودش را هم نخوانده باشد. نکته جالب در این خبر اشاره به تأیید یک دانشمند آمریکایی است. تنها نکته مهم در مورد این دانشمند خارجی این است که دو بار در عمرش اینشتین را دیده است. انگار تأکید بر این نکته باعث می شود مخاطب بیشتر تحت تاثیر قرار گیرد. بله، مخاطب، زیرا چنین مواردی تنها برای جلب نظر افکار عمومی و نه برای جوامع علمی مطرح می شوند. برای همین است که مغلطه هایی مانند مرجع معتبر یعنی استناد به سخنان و تأیید بزرگان در چنین مواردی زیاد است. این  یکی از مشخصات مهم شبه انقلابی های علمی است. اینکه دیگران مسخره شان می کنند و تنها عده معدودی حرف آن ها را جدی می گیرند. شبه انقلابی های علمی عموما از تصورات نادرست جامعه از علم و فعالیت علمی بهره می گیرند. تصوری که مبنایش روایت های نادرستی از تاریخ علم است. مثل این که نیوتن با سقوط یک سیب قانون جاذبه عمومی را کشف کرد یا اینشتین یک کارمند ساده اداره ثبت اختراعات بود و نظریه نسبیت ناگهان بر او نازل شد. در هیچ یک از این روایت ها به سابقه فعالیت علمی دانشمندان بزرگ اشاره ای نمی شود. برای همین است که برای جامعه عجیب نیست اگر کسی بدون سابقه پژوهش علمی بتواند علم را زیر و رو کند. جالب است که این انقلابیون می خواهند همه مشکلات علم را یک جا حل کنند و حتی مشکلات شبه علم را. برای همین است که در این خبر به ساخت ماشین های پرنده و حل معمای مثلث برمودا اشاره می شود. این گونه موارد جدید نیستند و در همه جای دنیا یک چنین افرادی پیدا می شوند. کسانی که هنوز ادعا می کنند زمین تخت است یا توانایی های فراروانشناسی دارند یا تمدن امروزی را فضانوردان باستان در زمین به یادگار گذاشته اند و در تمام این موارد بر علمی بودن ادعاهای خود تأکید دارند. زیرا علم را نه به عنوان یک روش برای کشف طبیعت بلکه به عنوان ارزشی تلقی می کنند که با نزدیک شدنشان به آن می توانند ادعایشان را به کرسی بنشانند. مشکل در تصور نادرست جامعه از علم است. تصحیح این تصور وظیفه مشترک رسانه ها و دانش پیشه هاست. اگر رسانه ای قبل از انتشار چنین اخباری با متخصص آن رشته مشورت کند، هیچ گاه این قضایا پیش نمی آید.

افسوس بر پژوهشگاه دانش های بنیادی!
مهدی صارمی فر: واقعا کلافه کننده است. بیشتر از 500 جلد کتاب تخصصی فیزیک و شیمی اعم از اصل و افست و کپی توی قفسه کتابخانه ات باشد و بعد از چند ساعت جست وجو توی فهرست و ایندکس آن ها اثری از بزرگ ترین مسأله قرن بیست  و یکم نباشد. مگر می شود در کتاب هایی که نویسندگانش فاینمن و شویینگر و لاندا و دیراک و بور و هاوکینگ و... بوده اند اثری از معمای مدال های اتمی اینشتین نباشد. حیف این همه پول که صرف خریدن کتاب های اینشتین کردم. خودش هم یک کلمه توی هیچ کدامشان حرفی از بزرگ ترین معمایش نزده. افسوس می خورم بر خودم که توی زیرزمین نمور کتابخانه مرکزی دانشگاه صنعتی شریف، مدت ها وقتم را دنبال پیدا کردن ترجمه انگلیسی مقالات اینشتین لای آرشیو مجلات صرف کردم، ولی مقاله اصلی را که تویش معمای بزرگ قرن را گفته بود پیدا نکردم. نه توی کتاب هایم اثری است و نه توی مقاله هایم. حیف این همه پول کتاب، حیف این همه تونر پرینتر. حیف آن همه کارت اینترنت که صرف دانلود کردن مقاله های فیزیک می کردم و می کنم! به کتابخانه مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات (پژوهشگاه دانش های بنیادی) می روم. محض اطلاع باید بگویم که این جا غنی ترین کتابخانه علمی کشور در زمینه علوم محض (دانش های بنیادی) است. هزاران جلد کتاب که تمام موضوعات علوم محض را پوشش داده اند، به علاوه سریع ترین باند اینترنت کشور که البته به تمام مجلات علمی دنیا هم دسترسی دارد. به قسمت جست وجوی کامپیوتری کتاب ها می روم اما در کمال تعجب، می بینم که در یکی از به اصطلاح غنی ترین منابع علمی کشور هیچ اثری از مدال های اتمی اینشتین نیست. حیف این همه فضا و این همه پول که بابت این کتاب ها داده شده است. به قسمت جست وجوی اینترنتی می روم. در آن جا حتما در یکی از مجلات علمی دنیا چیزی پیدا می شود. می گردم. Physical Review، Nature و... این همه مجله معروف و سالی چند هزار دلار که صرف اشتراک اینترنتی آن ها شده. واقعا حیرت انگیز است. مگر می شود در آن ها از مهم ترین مسأله قرن چیزی گفته نشده باشد. پس اینشتین این مسأله را در کجا نوشته بوده که نه توی کتاب هایش خبری از آن است و نه توی مقاله هایش و نه توی کتاب ها و مقاله های دیگران، واقعا افسوس خوردم از این که هر سال این همه پول صرف نگهداری و تجهیز چنین مرکزی می شود و بعد حتی در یکی از کتاب های آن جا هم اثری از معمای مدال های اتمی اینشتین نیست، واقعا افسوس بر این پژوهشگاه دانش های بنیادی. کتاب خانه این جا که نداشته باشد دیگر وای به حال کتابخانه دانشگاه. افسوس بر این دانشگاه. افسوس بر من که گرایشم در تحصیلات تکمیلی گرانش و ذرات بنیادی است، اما نمی دانستم که معمای مدال های اتمی اینشتین می تواند من را 30 متر از زمین بلند کند. وای بر من و امثال من که عمرمان را در دانشگاه داریم تلف می کنیم و فیزیک و شیمی و ریاضی و... می خوانیم اما نمی دانیم که درون اتم 4 تا ذره بنیادی هست. (خوب شد که مجری اخبار تلویزیون مرا از این جهل درآورد وگرنه کی و کجا می توانستم از حقیقت مطلع شوم؟) حیف آن همه وقتی که سر کلاس ذرات بنیادی گلشنی و ذرات بنیادی پیشرفته اردلان تلف کردم. افسوس بر من که دارم نظریه میدان های کوانتومی می خوانم، اما نمی دانم که توی اتم 4 ذره بنیادی است. افسوس بر دوستانم که در دانشگاه صنعتی شریف نشسته اند و نمی دانند که حالا با کشف راز معمای مدال های اتمی اینشتین می توانند 30 متر بپرند. افسوس بر آن همه از دوستانم که با مدال های رنگارنگ المپیادهای جهانی شیمی و فیزیک رفتند و نمادند تا از بزرگ ترین کشف قرن مطلع شوند. افسوس بر پژوهشگاه دانش های بنیادی که آن همه خرج کتاب و مجله های بزرگ علمی می کند آن وقت روزنامه دیلی نیوز را مشترک نیست.
واقعا افسوس!
منبع : روزنامه همشهری

بره‌ای انسان نما از شکم گوسفندی در بروجرد خارج شد!

 


30 آبان - ایرنا، مسوول اداره دامپزشکی بروجرد گفت: بره‌ای با چهره‌ای انسان نما از شکم گوسفندی در حین کشتار دراین شهرستان خارج شد.

"محمدرضا جباری" روز یکشنبه در گفت و گو با خبرنگار ایرنا افزود: این بره که در حین کشتار درکشتارگاه صنعتی بروجرد مشاهده شده است، فاقد پوزه بوده و از نظر ترتیب قرار گرفتن گوش و چشمها همانند انسان می‌باشد.



وی تصریح کرد: این گونه پدیده‌های نادر به دلایلی از جمله جهش ژنتیکی، هم خون بودن، خوردن علفهای سمی در هنگام تشکیل نطفه و همچنین تزریق داروهای شیمیایی ایجاد می‌شوند.
جباری اضافه کرد: طی سالهای گذشته نیز حدود پنج مورد تولد حیوانات اهلی به صورت استثنایی و غیر طبیعی از جمله تولد گوساله دوسر، تولد گوساله هشت پا و همچنین چسبیده بودن دو گوساله از ناحیه سر در بروجرد مشاهده شده است.

براساس آمار موجود روزانه ‪ ۴۵۰‬راس گوسفند وبز و ‪ ۴۰‬راس گاو در کشتارگاه صنعتی بروجرد کشتار می‌شود.